- دو سره
- دو طرفه دو جهتی: بلیط دو سره هواپیما
معنی دو سره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آلارتور
مونث دو سر نیرومند چون سپاه نیرومند
آنچه دو سر داشته باشد، کنایه از از دو طرف یا از دو جانب، کنایه از برای دو مسیر رفتن و برگشتن مثلاً بلیت دوسرۀ هواپیما
دیواری که در پیش در قلعه و محوطه خانه کشند، پرده ای که در پیش در خانه آویزند، درگاه
سیاهدل، بددل
دیو مانند، بد خو تند خو، زشت، کسی که اعمال ناشایسته از او سر بزند، شخصی که دیو جامه پوشیده باشد
تنگدست
بهزی
ترشروی، اندوهگین
اصلاح نمودن میان قوم
روح و نفس ناطقه
منسوب به دو مرد آنچه که کفاف دو مرد را بدهد خوراک دو مرده
اولین شعبه از شعب بیست و چهار گانه موسیقی است و آن از اسامی دساتین است که پارسیان نهاده اند) اسم جنس مفرد اعظم که از نغمات اصیل اصفهان است (مجمع الادوار ج 2 ص 25) دو جهان دنیا و آخرت
دو سبو دو کوزه قلتین. توضیح: در حدیث آمده: اذا بلغ الما قدر قلتین لم یحمل خبثا شافعیان باین حدیث بسیار استناد کنند:) تا در یمینت یم بود بحر از دو قله کم بود بل کان همه یک نم بود از مشک سقا ریخته (خاقانی 381)
دارای دو سو و جهت و جانب
دوبارزدن، دوجهتی
دو دنیا، دو عالم
مردی که دارای دو زن باشد، نیش زنبور پشه و مانند آن
انسان یا جانوری که پدر و مادرش از دو نژاد بود اکدش، کلفت خشن
متردد بی ثبات، ریا کار، آنکه به دو تن اظهار عشق کند
اسب اکدش دو رگه
دو نصفه و نیمه شده
باز، ایضاً، دگربار
کاف و نون) کن . (توضیح: اشاره به آیه 82 از سوره 36 یس: انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون. همانا هر گاه (خدا) چیزی را بخواهد که او را گوید: باش پس بباشد
دو ردیفه، دو پشته
دو نیمه شده دو نصفه
دارای دو اسب: درشکه دو اسبه، بتعجیل بشتاب: دو اسبه رفتن
دارای دو اسب: درشکه دو اسبه، بتعجیل بشتاب: دو اسبه رفتن
کسی که کلامش در دیگری اثر نکند
در ورزش دویدن به مسافت ۱۰۰ یا ۲۰۰ یا ۴۰۰ متر
گور او پاکیزه باد. بعد از نام مرده گفته می شود
دو دفعه، دو مرتبه، مکرر، کاری که برای بار دوم صورت گیرد
کنایه از سخنی که در شنونده اثر نکند
آه سرد که از روی نومیدی از سینه برآورند
آه سرد که از روی نومیدی از سینه برآورند